وبسایت شخصی بابک بدریان

من، و فیلم و سینما. پارت 1

لامصب همینکه عنوان این پست رو نوشتم و یاد فیلم و سینما میفتم بدنم به جوش میاد و انرژی داغ میگیریم

بذارید بلند بگم عااااااااااااااااااااااشتم سینمااااااااا

فکر نمی کنم هیچ چیزی رو توی دنیا به اندازه فیلم و سینما دوست داشته باشم و میپرستمش

بگذریم بریم سر خودمون. در این پستها می خوام راجب علاقه و ارتباط خودم با کلا فیلم و سریال و سینما بنویسم

اول 2 نکته بگم:

1-من تفریح و لذت مورد علاقم با اختلاف خیلی زیاد نسبت به تفریح شماره 2 ام ، تماشای فیلم و رفتن به سینماست. در تمام دنیا هیچ چیزی به اندازه یه فیلم خوب نمی تونه به من انرژی بده و منو خوشحال بکنه. شاید بهترین هدیه تولدی که می تونم بگیرم اینه که یه نفر منو ببره سینما به دیدن یه فیلم عالی!

2-علاقه ام به فیلم و سینما یه رگ ژنتیکی هم داره. خانواده مادریم یعنی هر 2 دایی هام اونا هم به شدت عاشق تی وی و سینما و فیلم هستن. دایی کوچکترم که اسمش هوشنگه زمان جوونی اونم یه علاقه خیلی شدیدی به سینما داشته و تمام فیلمهای سینما رو زمان قبل و بعد انقلاب میرفته و می دیده. اونم مثل من خیلی با سینما و فیلم حال می کنه که باعث افتخار منم هست که داییم این طوره

 

اما بریم سر خاطرات و علاقه من از کجا شروع شد

خب من از بچگی یعنی دوران دبستانم علاقه عادی به تی وی و فیلم داشتم یعنی مثل دوستام بودن و از تماشا کردن لذت می بردم. تا قبل از ورودم به دانشگاه اصلا اهل سینما رفتن نبودم و شاید 2-3 سالی یه بار اونم با خانواده. این وضعیت من ساکن بود تا اواسط دوران دبیرستانم. دوران راهنمایی و دبیرستانم سریال زیاد می دیدم همه هم از شبکه های خود جمهوری اسلامی. سریالهای ماه رمضون رو مثل چهارخونه ، آقا هاشم، آقا ماشالله و … رو میدیدم و دوستم داشتم. هم سریال ایرانی زیاد می دیدم و هم خارجی. ایرانی ها مثل زیرآسمان شهر، شب های برره، خانه ما ، و …

سریالهای خارجی مورد علاقم هم مثل هلیکوپتر پلیس، هورن بلوئر، رکس و … بودند

تا اول دبیرستانم وضعیت همین طور بود و من علاقه معمولی داشتم و تنها منبعم هم شبکه های ملی مون بودند.

در حین همین دبیرستانم بودم که یادم نیست دقیقا چه سالهایی بودن، که نزدیک خونه مون یه ویدئوکلوپ اومده بود. خوب یادمه تازه هم برای کامپیوترم رایتر خریده بودم. به مدت 2 ماه من هر شب و هرشب و بدون استثنا میرفتم یه فیلم از این کلوپه می گرفتم و به خصوص فیلمهایی رو می گرفتم که قبلا دیده بودمشون و دوستشون داشتم. یادمه خود کلوپیه هم تعجب می کرد میدید من فیلمایی که دیدم رو میام ازش می گیرم اما چه می دونست که دیوانه سینمام و فیلمهای مورد علاقم بت های منن! بنده خدا کلوپیه هم چون تازه مغازه زده بود و جاش هم خیلی بد بود توی کوچه پس کوچه بود، تنها مشتریش من بودم و با هم رفیق هم بودیم اونقدر که به من فیلم بدون سانسور هم می داده. خوب یادمه فیلم آقا و خانم اسمیت رو که تازه اومده بود اون بهم داد بدون سانسور.

خلاصه اینکه عزیزان من دوران ارتباط من با فیلم و سینما تا اواسط دبیرستانم به همین روال بود. یعنی فیلم و سریال ایرانی یا خارجی دوبله شده. و منبعم هم فقط شبکه های ملی یا نهایتا ویدئوکلوپ ها بودن.

تا اینکه فکر می کنم تابستون 84 یعنی تابستونی که از اول دبیرستان رفتم دوم .

و اونجا اولین تحول رابطه من با فیلم و سینما رقم خورد

 

یعنی آشنایی من با شبکه MBC2

 


منتشر شده

در

,

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *