وبسایت شخصی بابک بدریان

پوستر فیلم سیانور

معرفی فیلم عالی: سیانور

امروز فیلم سیانور ساخته بهروز شعیبی رو برای بار دوم دیدم که به شدت تحت تاثیر هستم الان.

بار اول 2-3 سال قبل در سینما دیدم که اونجا هم خیلی خوشم اومد؛ امروز در منزل برای بار دوم تماشاش کردم که بینهایت تحت تاثیرش قرار گرفتم.

بی شک در این چند سال اخیر بهترین فیلم ایرانی بود تماشا کردم و بهش امتیاز 9 میدم.

چند وقت پیش پستی نوشتم با عنوان حال سینمای ایران چطور است و در اون نوشتم که بی شک سینمای ایران با هالیوود رقابت می کنه. دقیقا همین سیانور ثابت کننده همین موضوع هستش که واقعا در حد فیلمهای عالی هالیوودی بود.

توی این فیلم همه چیز بود. هیجان، معما، جنایت، اکشن، عشق، خیانت، درس زندگی و …

یه چیز جالبی که نظرمو همون بار اول در سینما جلب کرد این بود که فیلم حکومت پهلوی رو بد و منفی نشون نمیده بلکه فقط مجاهدین رو بد نشون میده. یادمه بعد از تماشاش در سینما گفتم که ایرادی نداره، از شاه بد نگه هر چیزی می خواد بگه 😀

برای مثال ماموران ساواک رو نسبتا شریف و انسانی نشون داد.

 

پوستر فیلم سیانور

 

خلاصه داستان فیلم

داستان فیلم در سال 1354 می گذره. درباره مبارزه گروه مجاهدین خلق با حکومت شاه پهلوی هستش. اسم فیلم (سیانور) به این دلیل هست که اعضای مجاهدین در دهان خودشون همیشه سیانور حمل می کردند که اگر دستگیر شدند فورا با اون خودکشی کنند.

داستان و فیلمنامه نقص نداره و نهایت هیجان رو منتقل می کنه.

 

موسیقی متن

اولین چیزی که در این فیلم نظرم رو خیلی جلب کرد، موسیقی متنش بود که همراه با سوت هم نواخته میشد. در طول فیلم و در سکانس های مهم، موسیقی خیلی غمگین و حزن انگیزی پخش میشه که بی نظیر هستش و به همراه سکانس ها مو به تن بیننده سیخ می کنه.

در همون سکانس های اول در زمان ترور افسران آمریکایی. سکانس قتل بابک حمدیان. سکانس فتل بهروز شعیبی. سکانس ناامیدی هانیه توسلی از ندیدن بچش.

این موسیقی اورجینال هستش و تا حالا جایی نشنیده بودم. از همین هم میشه فهمید که این فیلم بزرگی هستش. و در نهایت هم کشته شدن هانیه توسلی و سکانس پایانی. پس از اون هم ترانه تیتراژ به همراه تصاویر عاشقانه ای که نشون می داد عالی و معجزه بودند.

موسیقی ساز این فیلم آقای بهزاد عبدی بوده که بررسی کردم دیدم که برای چه فیلمهای عالی ای موسیقی های خیلی عالی ای ساختن و از این پس فیلمهای ایشون رو هم دنبال خواهم کرد.

طراحی صحنه و لباس

طراحی صحنه و لباس این فیلم برنده جایزه فجر هم شد. واقعا بی نظیر و بدون نقص بود و باز در حد فیلمهای هالیوودی بود. طوری بود که دقیقا فکر می کردی در دهه 50 و نزدیک انقلاب هستیم.

گریم و لباس های بازیگرها فوق العاده بود. از مدل سبیل و ریش شون تا پوشش لباس هاشون.

دکور شهر هم عالی بود و باز اصلا فکر نمی کنیم که این یک فیلم ساختگیه و فکر می کنیم که دقیقا در دهه 50 حضور داریم. ماشین های قدیمی ، صحنه های شهری قدیمی و …

 

فیلمنامه

فیلمنامه این فیلم بی نظیر و بی نظیر و بی نظیر بود. هر چی سعی کردم از فیلمنامه یه گاف و نقصی پیدا کنم اصلا نداشت!

فلش بک ها: فلش بک ها عالی بودند. نه خیلی ساده لوحانه و لوث بودند که به شعور بیننده توهین بشه و نه خیلی پیچیده بودند که بیننده گیج بشه. دقیقا متعادل بود که نهایت لذت رو به بیننده منتقل می کرد.

بر عکس این، فیلم “بارکد” بود که فلش بک های خیلی پیچیده ای داشت که به شخصه واقعا 10 بار فیلم رو دوره کردم که سر در اوردم هر سکانس متعلق به چه زمانی هستش و واقعا در فیلم بارکد از این نظر اذیت شدم.

فلش بک سکانس قتل بهروز شعیبی رو خیلی دوست داشتم. موقع قتلش نشون میده که دستشو میبره توی جیبش و بعد منصرف میشه. اینجا من فکر کردم می خواسته قرآنش رو در بیاره و طبق صحنه های قبل فکر می کردم که اسلحه نداشته و داده به همسرش که تحویل مسئولان حزب بده. ولی در سکانس بعدیش نشون میده که اسلحه شو پس گرفته بوده و توی جیبش اسلحه داشته ولی خودش نخواست استفاده کنه. این فلش بک نهایت نبوغ کارگردان رو نشون داد.

فلش بک فرار هانیه توسلی و بهنوش طباطبایی از خانه و سوزاندن مدارک شون هم خیلی جالب و به جا بود.

غیرقابل پیش بینی بودن: وای که چندین بار در طول این فیلم به من شوک وارد شد و غافلگیر شدم. خب مهمترین سکانس از این نظر همون سکانس پایانی هست که ناگهان صورت مهدی هاشمی رو می بینیم و می فهمیم که هانیه توسلی از اول با ساواک هم دست بوده، و پلیس جوان ساده بود ازش سواستفاده شد.

یا سکانسی تقریبا آخر هانیه توسلی و پلیس جوان که به دیدن بچه هانیه توسلی میرن و دیالوگ بعد شون فوق العاده و بسیار تاثیر گذار بود.

یا نحوه کشته شدن بهنوش طباطبایی هم خیلی غیرقابل پیش بینی بود. اولا که خودم حدس میزدم اون هم با به خاطر اختلاف با حزب توسط اونها کشته میشه. ولی بعد دیدم نه تنها تا آخرین لحظه به حزبش وفادار بود و توسط مامورین ساواک تیر خورد، بلکه حتی خودش با سیانور خودکشی کرد!!! که نهایت وفاداریش به حزب و آرمانهایش رو نشون میده.

یا سکانسی هم که کامران به هانیه توسلی اجازه نداد دخترش رو ببینه هم کاملا غیرقابل پیش بینی بود. فکر می کردم مثل سکانس های لوس و عوامانه بشه ولی اصلا این طور نشد و خیلی حرفه این سکانس رو درست کردند.

چیز جالب دیگه، تیتراژ پایانی فیلم بود. وقتی فیلم با قتل تمام میشه، صحنه های عاشقانه پلیس جوان و هانیه توسلی رو نشون میده که اوج نبوغ کارگردان رو نشون میده. چقدر اون صحنه های تیتراژ حزن انگیز و تاثیر گذار بودند.

 

بازیگران

تک به تک بازیگرها 20 بودند. اول باید بگم کاراکتر نویسی این فیلم عالی بود یعنی کاراکترها طوری شخصیت پردازی شده بودند که تک به تک شون کاملا باورپذیر بودند و جایی نقصی ندیدم و به شعورم توهین نشد.

مهدی هاشمی طبق معمول بی نظیر بود. نقش یک سرهنگ ساواک رو خیلی واقع گرایانه و باورپذیر بازی می کنه که البته کاراکترش هم خیلی خوب نوشته شده بود. نه یک مامور بی عرضه و ساده لوح نشون میداد و نه یک آدم پست و جانی.

پدرام شریفی که در نقش پلیس جوان بود هم خیلی کاراکتر جالبی بود و خوب ایفای نقش کرد. یک جوان عاشق و رو راست و با شرافت.

هانیه توسلی هم طبق معمول عالی. نقش یک دختر آرمان خواه که حاضره حتی خودش و خانوادش رو فدای آرمانهاش کنه.

بابک حمیدیان و بهروز شعیبی هم که افراد مذهبی حزب رو داشتند خیلی دوست داشتنی و باورپذیر ایفای نقش کردند.

حامد کمیلی هم عالی بود. باز نقش یک آرمان گرای متعصب و باور پذیر.

بقیه بازیگران هم مثل آتیلا پسیانی و بهنوش طباطبایی همگی عالی بودند.

 

کارگردانی

درود می فرستم به بهروز شعیبی کارگردان جوان کشورمون که تک تک عناصر این فیلم رو بدون هیچ نقصی و ایرادی کنار هم قرار داد و  این اثر خارق العاده رو ساخت.

پرواضحه که بدون درایت و هنر کاگردان امکان نداره تمامی عناصر یک فیلم انقدر خوب و بدون نقص در بیان. دمت گرم بهروز شعیبی که یکی از بهترین فیلمهای چند سال اخیر سینمای ایران رو درست کردی. به شخصه طرفدارت شدم و برات آرزوی موفقیت می کنم.

 


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *