وبسایت شخصی بابک بدریان

اقتصاد ایران

چرا سیستم اقتصاد ایران، ناعادلانه است؟

مدتی میشه که در بین دوستان و اطرافیان خودم دارم به ساختار اقتصاد کشورمون فکر می کنم. که به نتیجه مهم و درستی رسیدم که در این پست به اشتراک می گذارمش.

در کلام اول، امروز کشور ما با مشکل شدید بیکاری و اقتصادی مواجه شده که به دلایل اون می پردازم:

 

علت1: انفجار جمعیت در دهه 60 در ایران

به خوبی می دانیم که در دهه 60 شمسی و در زمان جنگ تحمیلی، به دلیل مدیریت افتضاح دولت یک انفجار جمعیتی شدید داشتیم. یعنی در دهه 60 آمار متولدین کشور به شدت افزایش یافت و چندین برابر شد. فلذا همین امروز هم می بینیم که متولدین دهه 60 چندین برابر دهه های دیگر قبل و بعد از خودشون هستند. دلیلی هم که می گویند دهه 60 نسل سوخته هست همینه.

رشد جمعیت ایران در دهه شصت

طبیعی هست که وقتی ناگهان انفجار جمیعیتی شدیدی در یک کشور رخ می دهد، کشور که ظرفیت و انتظار این حجم جمعیت جدید را نداشته با مشکلات جدی و شدیدی مواجه می شود.

متولدین دهه 60 از همان ابتدای زندگی شان با طبعات این پدیده دست به گریبان بودند. زمانی که سن آنها به مدرسه رسید، کشور با کمبود شدید مدرسه مواجه گردید طوری که مدارس ابتدایی را به خصوص 3 شیفتی کرده بودند و در هر شیفت هم روی هر نیمکت کلاس 3 دانش آموز باید می نشست.

پس از آن با کمبود دانشگاه و آموزش عالی مواجه شدند. کنکور به یک غول و ترس بزرگ برای متولدین دهه 60 تبدیل شده بود و دانشگاه کافی برای این حجم جمعیت وجود نداشت.

در نهایت این حمعیت دهه شصتی به هر طریقی بود این موانع را پشت سر گذاشتند و به نقطه آغاز زندگی واقعی شان رسیدند: پیدا کردن شغل و کار!

دولتمردان بی کفایت کشورمون، حداقل از یکی دو دهه قبل می دونستند که چنین روزی خواهد رسید و پیش بینی این روز کاملا آسان بود. که بلاخره روزی خواهد رسید که این انفجار جمعیتی به نقطه ای برسند که نیاز به کار و شغل داشته باشند. که البته مسئولین بی کفایت کشور در طول 10-20 سال هییییچ تدبیری اندیشه نکردند.

 

علت2: تحریم های هسته ای زمان احمدی نژاد

بی تردید از خائن ترین و بی کفایت ترین مسئولین دهه های اخیر کشورمون محمود احمدی نژاد بود. تحریم های هسته ای به جرات از موثرترین تحریم های ایران پس از انقلاب بود که با بی تدبیری مسئولین وقت کشور ایجاد شدند. تاثیر این تحریم ها بسیار مخرب و شدید بود به طوری که ارزش پول ملی کشورمان 300% سقوط کرد یا به عبارت دیگر ارزش پول کشور ما ثابت ماند و بقیه ارز ها 3 برابر شدند.

بی ارزشی پول ایران

همچنین تحریم صنایع ایران و تجارت با ایران هم بسیار کمر شکن بودند. بسیاری از شرکتهای صنعتی خصوصی ایران به خاطر تحریم های مختلف تعطیل شدند یا با ظرفیت بسیار کمتر کار می کردند. که در نتیجه از همان تعداد افراد شاغل بسیاری بیکار شدند و به جمعیت بیکاران کشور اضافه شد.

بیکاری شدید در ایران

===================================

 

بنابراین هم به مرحله شغل یابی رسیدن دهه شصتی ها و هم سقوط اقتصادی در دهه اخیر هر دو مزید بر علت شدند که امروز کشورمان از نظر اقتصادی و بیکاری در شرایط بسیار وخیمی قرار بگیرد.

 

سوال: چرخ اقتصاد ایران چگونه می چرخد؟

چرخ اقتصاد کشور ما را کاملا و تماما نفت می چرخاند. ما ژاپن یا سوئیس نیستیم که با صادرات تکنولوژی مان پول در بیاوریم. ما کشوری هستیم که به خاطر شانس کشورمان نفت خیز است و نون شانس مان را می خوریم، اما کشورهایی پیشرفته نظیر ژاپن و سوئیس که هیچ منابع طبیعی ندارند نون بازوی شان را می خورند.

دلارهای نفتی

اما به طور دقیق تر چرخه اقتصاد کشورمون به این صورت می چرخه:

دولت نفت رو به کشورهای خارجی می فروشه و پول دریافت می کنه. سپس این پول رو به کارمندان دولت به عنوان حقوق شان می ده. سپس کارمندان دولت حقوق شان را در بازار کشور خرج می کنند و امرار معاش می کنند. و سپس مردم با مشاغل آزاد پول کارمندان را دریافت می کنند و آنها هم برای خودشان امرار معاش می کنند. در واقع به این صورت میشه:

پول نفت ==> دولت ==> کارمندان دولت ==> مشاغل آزاد

 

سوال: تفاوت بازار آزاد و بازار دولتی چیست؟

مهمترین ویژگی یا نتیجه یک بازار آزاد، رقابت هست. تولید کنندگان و ارائه کنندگان خدمات نهایت تلاش شون رو می کنن که رضایت مشتری رو داشته باشند که در نتیجه مشتری بیشتر و درامد بیشتر برای خودشان کسب کنند. یعنی در بازار آزاد کسی بیشترین سود را می کند که جنسش بیشترین کیفیت را داشته باشد.

برای مثال کمپانی های بزرگ خارجی را در نظر می گیریم. اَپل و سامسونگ. هر دوی این کمپانی ها سالانه محصولات با کیفیت بالایی را روانه بازار می کنن و هر دو رقیب اصلی یکدیگر هستند. هر دو نهایت تلاش شان را می کنند که جنس با کیفیت تری بدهند و مشتری را راضی نگه دارند که پول و درآمد برای خودشان کسب کنند.

نکته: در بازار آزاد منفعت مشتری و تولید کننده در یک راستا قرار دارند. هر چه مشتری خوشحال تر باشه، تولید کننده سود بیشتری می کنه.

اما در بازار دولتی برعکس است. هیچ رقبابتی وجود نداره. مثال هم شرکت ایران خودرو رو می زنیم که هیچ رقیب جدی ای ندارد. دولت واردات خودروهای خارجی را عملا مانع شده است. در نتیجه ایران خودرو هیچ دلیلی نمی بیند که رقابت کند و کیفیت محصولاتش را بالا ببرد. در اینجا قشر بازنده و متضرر مردم و مشتری هستند که مجبورند اجناس بی کیفیت بخرند.

 

سوال: وضعیت داخلی بازار آزاد و بازار دولتی چگونه است؟

در بازار آزاد و بخش خصوصی، مجبور هستند بهترین کیفیت را با پایین ترین قیمت ممکن ارائه کنند. چون باید با رقیبان شان رقابت کنند که مشتریان را به خود جذب کنند و پول جذب کنند. همین امر باعث میشه که در بخش آزاد و خصوصی، شایسته سالاری به اصلی ترین عنصر تبدیل شود. چون بخش خصوصی و بازار آزاد، پول مفت ندارند بلکه باید با جذب مشتری و در بازار پر از رقیب برای خودشان کسب درآمد کنند و زنده بمانند. بنابراین برای شان مهم است که افرادی را استخدام کنند که باهوش و شایسته و با دانش باشند که بیشترین بهره وری را برای کمپانی شان داشته باشند.

همین امر تازه باعث یک رقابت داخلی در یک کمپانی هم می شود. که کارمندان آن شرکت خصوصی خیلی بیشتر و بهتر کار می کنند که در سر کارشان بمانند یا ارتقا یابند.

بازار آزاد

 

اما در بازار دولتی اصلا این چنین نیست. در بازار دولتی که همه چیز در انحصار دولت است چیزی به اسم رقابت وجود ندارد. به علاوه، هزینه های بخش دولتی و کارمندان دولت از پول مفت نفت تامین می شوند. هیچ اهمیتی براشون نداره که اگر بهره وری پایینی داشته باشند، چون آخر هر ماه از پول نفت حقوق خودشان را می گیرند. این امر حتی تبدیل به بی انگیزگی بین کارمندان دولتی می شود چون براشون هیچ فرقی نداره که خوب کار کنند یا بد. کار مردم را راه بیندازند یا نه. چون در پایان هر ماه از پول نفت حقوق شان را دریافت می کنند.

کارمند دولت تنبل

سوال: تفاوت استخدام در شرکتهای دولتی و شرکتهای خصوصی در چیست؟

همون طور که گفتیم بخش خصوصی چون پول مفت در اختیار ندارد و باید پول بازوی خودش را بخورد، ناچار بهترین کیفیت را به بازار ارائه کند که زنده بماند و توسط رقیبانش حذف نشود. برای این کار بهترین مهندسین، با دانش ترین تکنسین ها و تلاشگر ترین کارگران رو استخدام می کنه. در یک کلام، شایسته سالاری می کند.

اما در بخش دولتی کیفیت اصلا مهم نیست چون سر ماه پول نفت به حساب شان واریز می شود. در نتیجه نیازی به شایسته سالاری ندارند. هر مدیری فامیل و آشنایان خودش را استخدام می کند. روابط و پارتی نقش موثر دارند و ابدا شایستگی و علم افراد اهمیتی ندارد.

 

نتیجه گیری: چرا سیستم اقتصاد ایران ناعادلانه است؟

در کشور ما کارمندان دولت تماما بر اساس رابطه و پارتی به مشاغل دولتی راه پیدا می کنند. پول مفت نفت را برای حقوق شان دریافت می کنند، بهره وری بسیار پایینی سر کارشان دارند و اغلب هم بسیار بی سواد و کم دانش هستند. این افراد حقوق بسیار زیادی نسبت به مشاغل آزاد دریافت می کنند.

عدم شایسته سالاری

 

اما در بخش خصوصی و بازار آزاد. تعداد بیشماری از رقیبان در هر صنف وجود داره، هر کسی که بخواهد کار آزاد بکند بینهایت رقیب دارد و بازار کارش به شدت اشباع شده است. بنابراین هر فرد شاغل آزاد بسیار زیاد سعی می کند رقابت کند. ساعات بیشتری کار می کند، دانشش را بالاتر می برد و به روز می کند،محصولش را ارزان تر می فروشد و … که در نهایت هم سود چندانی نصیبش نمی شود.

در سالهای اخیر هم که این موضوع بسیار تشدید شده. چون جمعیت کثیر دهه شصتی ها وارد بازار کار شدند و به علاوه تحریم های اقتصادی اخیر هم بسیاری از صنایع را فلج و تعطیل کرده. بنابراین تمام مشاغل آزاد امروز به سختی جان می کنند.

 

نتیجه گیری

یک عده در کشور صرفا بر اساس روابط شان و پارتی وارد دستگاههای دولتی شدند و کارمند دولتی شدند که نه در زمان اداری کار می کنند و نه دانش و سوادی دارند. اینها پول راحت و کلان نفت رو دریافت می کنند.

اما در بخش خصوصی رقابت بسیار شدید است. افراد شاغل خصوصی با دانش و سواد بالا هستند، صبح تا شب سگ دو می زنند اما در آخر هیچی!

به این دلیله که میگم اقتصاد ایران ناعادلانه است چون شایسته سالاری نیست.

چیزی که باعث فرار مغز ها میشه و نخبه ها رو از ایران فراری میده، فقر و وضعیت بد اقتصادی و بیکاری نیست، بلکه ناشایسته سالاری هست. وقتی یک جوان تحصیل کرده و فعال و پرکار و با دانش می بینه بیکاره درحالیکه یک نفر بدون دانش و مهارت به واسطه رابطه اش شغل دولتی خوبی دارد خب معلومه سرخورده می شود و عزم مهاجرت جزم می کند.

اینکه کارمند دولت باشی اصلا هنر نیست، یعنی تو مفت خور هستی و جیره خور پول نفت هستی. اما اینکه در بازار آزاد شدیدا رقابتی امروز اگر بتونی موفق بشی، یعنی تو هنرمند واقعی و مَِرد هستی.

ضمن اینکه اگر امروز بین این همه رقیب دهه شصتی کسی بتونه برای خودش کسب و کاری راه بندازه واقعا هنرمنده. وگرنه افراد دهه 50 و قبل تر زمانی که وضع اقتصادی کشور خوب بود و این همه رقیب نبود ، کار پیدا کردند و سرمایه ای بدست اوردند که هنر نیست.

 


منتشر شده

در

,

توسط

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *